به رنگ سادگی

به رنگ سادگی

عشق الهی همه چیز را هماهنگ می کند و سرو سامان می بخشد
به رنگ سادگی

به رنگ سادگی

عشق الهی همه چیز را هماهنگ می کند و سرو سامان می بخشد

27

خیلی وقته از اظهار نظر تکراری راجع به چهره "معصومم" خسته شدم . نمی دونم چرا با وجود اینهمه شرارت و خشم و عصبانیت و نچسب بودن درون من ، همه کسانی که منو می شناسن معتقدن چقدر چهره ام مظلوم و معصومه ! دنبال یه راهکارم برای اینکه معصومیت چهره ام رو عوض کنم بخصوص وقتی توی اوج خوشحالی هستم ویه نفر نظر میده که توی چهره ات غم خاصی موج می زنه ! واقعاََ  دلم میخواد یه نفر باهام آشنا بشه که این کلمه معصوم رو در مورد چهره ام بکار نبره  چون معصومیتی نیست. این القای حس معصومیت چهره من به خودم ، باعث شده که خیلی وقتها از موقعیت هایی دور بمونم که دلم خواسته توش باشم یا توی جاهای رسمی منو در حد یه بچه ترسو نشون بده یا منو از اینی که هستم ساکت تر و درون گرا تر نشون بده .




از پنج شنبه تا غروب جمعه صادق با من بود بهش گفتم اجازه بده تاسوعا عاشورا بیاد اینجا گفت نه ! دوسال بود که روز عاشورا بچه با من بود و بعدالظهر عاشورا که میشد خانوادگی می نشستیم و هرکدوم یه نقاشی می کشیدیم . امسالم مدتهاست هی می گفت مامان کی روز نقاشی دسته جمعی میرسه ؟ خیلی مزه میده هر سه تامون با کلی مدادرنگی و مداد شمعی و آبرنگ و ... وسط هال پهن می شدیم و هرکدوم نقاشی طولانی و با جزئیاتمونو می کشیدیم و آخر سر بهم نشون میدادیم واقعاَ بامزه بود و یادگاری خوبی میشد .معمولا با موضوع عاشورا یا چیزای دیگه ....خلاصه امسال این رسم اجرا نمیشه ...


 



 راستی نگفتم که از کتابخونه زنگ زده بودن به سید و گفته بودن می خواهیم شما رو بعنوان خانواده نمونه کتابخوان معرفی کنیم ! حالا مشکل اینجا بود که صادق عضو کتابخونه نبود و فقط گهگاهی که با من می  اومد از عضویت من یکی دو تا کتاب بر میداشت ... چون معمولاً کتابهایی که براش می خرم زیادتره . بعد این خانمه مسئول کتابخونه به سید گفته بود بیاین و برای پسرتون هم ثبت نام کنید که خانواده تکمیل بشه . 


خلاصه روز پنج شنبه من با این غصه گذشت که حالا اگر بریم برای بچه ثبت نام کنیم و فامیلیش فرق داره اینا با خودشون چی میگن؟ می فهمن ما ازدواج دوممونه و من طلاق گرفتم و .... آخه خانمهای مسئول کتابخانه که من و سید رو هفته ای یکبار می دیدند یه جورایی با ما آشنا بودن و حسابی سید رو تحویل می گیرن . نه که محبوبیتش بالاست (!) ... بخاطر اینکه از بس سید کتابهای جنگ رو می خوند اینا کنجکاوانه از جبهه رفتنش تو 14 سالگی و جانبازیش و الانم استاد دانشگاه بودنش و .. پرسیده بودن از خودم ... و بعد از اون عضویت رایگان کشوری براش اختصاص دادن (انگار برای ایثار گران و جانبازان همچین امتیازی هست ) و یه جوری به ما نگاه می کردن که انگار ما خوشبخت ترین زوج جهانیم و به محض رسیدنمون به کتابخونه برای خدمت رسانی به آقای دکتر از هم پیشی می گرفتن به طرز عجیبی! 


برای همین دوس نداشتم بفهمن که ما هرکدوم یه بار طلاق گرفتیم و اونم بچه مشترکمون نیست و بعدش کلاً پای من به کتابخونه ای که مث یه گنجه برام بریده میشه و دوس ندارم جایی برم که خانمای فضولش از زندگی خصوصیم خبر داشته باشن و نگاهاشون  به سید عوض بشه ... ( عجیبه که چه مسائل کوچیکی می تونه کل امنیت روحی و اجتماعی منو از بین ببره ) بهرحال اونقدر غصه خوردم و حتی به سید گفتم اصلا نمی خواد مارو معرفی کنن بگو ما منصرف شدیم ... آخرش بعد از کلی استرس ، سید رفت و به اسم سید محمد صادق (فامیل خودش ) براش عضویت باز کرد اونا هم شناسنامه کارت ملی نخواستن ....حالا تو دلم هول و ولا افتاده که اگر بخوان مراسم بگیرن و مارو معرفی کنن تو هفته کتابخوانی ممکنه بابای صادق هم تو جلسه باشه ( بخاطر ارتباط کاری ) بعد اسم بچشو تحریف کردیم  چی میگه ؟ آبرو ریزی نکنه ؟!  اصلا نخواستیم خانواده کتابخوان ..... خلاصه این از استرسمون بجای خوشحالی و افتخار ! 


نظرات 6 + ارسال نظر
طرفداریاس 16 آبان 1393 ساعت 23:42

بپورجان، مگه سادات بودن فرق میکنه نسب ازکدام امام داشته باشه که اوجور عکسی برام گذاشتی؟! دکترهاشمی عزیز خوبه...

گل:این عکسا خوبن ؟ اونکه خیلی قشنگ بود عینکی بود. ممنون از لطفا و محبتتون بپور

بهاره 12 آبان 1393 ساعت 06:08 http://bahargoone.blogfa.com

سلام دوستم . حالت چطوره .بذار از اخر شروع کنم اگه از من می پرسی برو دنبال دکتری خوندن اگه دوستش داری .منم تو کارشم اخه ادم با فوق مثه شتر مرغه سرتم بیشتر گرم می شه اصلن دانشگاه یه ارامشی داره که هیجا نداره ,
اما در مورد چهره معصومت .اولا معصومیت توی ذاتته نه تو چهره ات قربونت برم .ولی اگه می خوای یکم چهره اتو تغییر بدی که هم از لحاظ خودت و هم دیگران یه خورده فرق کنه باید از ارایش و ترکیب ابروهات و موهات شروع کنی و بعد به طرز نگاه کردن و حرکات دست و صورتت وقت حرف زدن بپردازی .به نظر من هم اگه اینقدر مظلوم نبودی اون مرد کثیف نمی تونست اینجوری حق تو رو پایمال کنه و ازارت بده .شاید همین تغییرات به همه زوایای زندگیت رخنه کنه .البته ناراحت نشی من اینطوری گفتم می دونم که اصلا به من مربوط نیست ولی باور کن خیلی دوستت دارم و دوست ندارم تو اون گرگ مظلوم کشی کسی تو رو اذیت کنه
و در اخر ممنونم از انرزی های مثبتت برام دعا کن ترمه جونم نمی دونی چقدر دارم تلاش می کنم خودمو مثبت نگه دارم و جا نزنم .برام دعا کن
خودتو پسر قشنگتو می بوسم
اهان راستی در مورد کتابخون کاملا باهات موافقم که بعضی وقتا چقدر یه چیزای ساده برای ادم استرس می یاره .ولی مهم اینه که خودت در مورد خودت و همسرت چی فکر می کنی .گور بابای دیگران

قربونت برم بهاره جان . خیلی لطف داری . راستش واقعا باید برم ظاهرمو عوض کنم . لااقل تاجایی که دستم میرسه .

واسه دکترا می خوام از اول آذر کم کمک شروع کنم به خوندن یکماه اخر هم اگر بشه مرخصی ای چیزی بگیرم از اداره که رسما بخونم . نمی خوام امسالم از دست بدم . بعد از دکترا انشالله اهداف بلند مدت دیگررر! موفق باشی .

طرفداریاس 11 آبان 1393 ساعت 22:14

ما که ندیده طرفدارسید هستیم ، برای شمادرکناردکتر موسوی آرزوی خوشبختی، شادکامی ، تندرستی وعاقبت بخیری رادارم.

سلام علیکم . بسیار سپاسگزارم خیلی لطف دارین شما . همچنین برای شما هم همینطور باشه انشالله
راستی موسوی نیست که بپور جان!

سارا 11 آبان 1393 ساعت 13:03 http://zholiet87.blogfa.com/

به فامیل خودت بگیر راحت.نگران هم نباش میتونستی به فامیل خود محمد صادق بگیری و بگی فامیلشو عوض کرده اخه گفتم که من برادرم نا تنیه وفاممیلش فرق داره هر جا میریم ولی راحت اولا که میگیم فایملمون عوض کردیم و مردم اینقد سر در نمیارن دوما به فامیل خودت کارت بگیر اونجا دیگه باباش بفهمه هم زیاد حرفی نمیزنه چون ت مامان شی

آره ولی خب استرس گرفتم دیگه .... اصلا کتابخونه جایی نیست که ادم انتظار داشته باشه همه اسرار ادمو بفهمن ... برای همین حساس شدم رو اون موضوع

F.Gh 11 آبان 1393 ساعت 12:18

وااااا! طلاق گرفتن یعنی من انقدر برای خودم ارزش قائل هستم که با تمام مشکلات در یک رابطه ی غلط نمی مونم! تغییر باید از خودمون شروع بشه، نمی گم که هرجا نشستین بگین سلام به نام خدا من طلاق گرفته م! اما منطقی ام نیست اینجور فکر کردن ها و بدنبالش اذیت شدن!

بله درست میگی دوستم .ولی مثل من فکر نمی کنن و منم دیگه اعصابشوندارم خودمو برای هر کی وضعیتمو می فهمه توجیه کنم .

با درود فراوان و عرض تسلیت به مناسبت ایام ماه محرم اگر قصد خرید پوشاک پاییزی و زمستانی را دارید ،اگر قصد هدیه به خواهر ویا همسر(عشق*) عزیزتان را دارید حداقل ارزش بازدید از مانتو پاییزه پانیذ را از دست ندهید
این مانتو در سایز های 36 الی 42 عرضه شده است، مدل مانتوی فون بوده و در برنامه سیمای خانواده توسط خانم سیما عمرانی آموزش داده شده
برای اطلاعات بیشتر به وب سایت ما مراجعه نمایید ، محصولات دیگری در هم وب سایت ما دسته بندی شده اندو خرید آنلاین آن ها 10 در صد تخفیف شامل میشه.
http://paniz.tk/
http://livan.mihanstore.net

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.