به رنگ سادگی

عشق الهی همه چیز را هماهنگ می کند و سرو سامان می بخشد

به رنگ سادگی

عشق الهی همه چیز را هماهنگ می کند و سرو سامان می بخشد

14

روز یکشنبه اومده بود دنبالش و من اصلا انتظار نداشتم اجازه بده این پنج شنبه بازم بیاد  بخصوص بعد اون یک هفته و اندی که پیش ما بود... برای همین از سر اینکه بعدا  پشیمون نشم بهش اس دادم که فردا بیام دنبال بچه ؟ اونم زود گفت آره بیا .

خیلی تعجب کردم حتی تو فکر بودم متن اس ام اس رو اینجوری بنویسم که فردا نیام دیگه دنبال بچه ؟  ولی مثبت اندیشی بود دیگه که باعث شد فعل منفی بکار نبرم ... خلاصه این شد که امروز صبح با همسرم رفتیم دنبال پسرکم ، بعد منو رسوندن اداره و خودشون رفتن خونه ....


 پسرکم زمین خورده بود و بین لب و بینیش زخم و زیلی شده بود ... دلم کباب شد و اعصابم خورد .... سرما هم خورده بود.... حرصم درمیاد وقتی می بینم  اصلا به بچه نمی رسه بخصوص از وقتی خودش بچه دار شده تا حالا ندیدم بچمو ببرن حمام ... همیشه با بدن چرک و کثیف میاد و اینجا میره حموم . هر بارم یه جاش بشدت زخم و زیلیه و سرما خورده ... میگم آبجیتو دیدی ؟ بزرگ شده بود ؟ مگه یه کم آره ... فقط میگه  ب ب ... م م ...! گفتم خب زوده که حرف بزنه مامانی .

نظرات 3 + ارسال نظر
Goli 23 مرداد 1393 ساعت 13:47

pesarake aziz... khoda hefzesh kone

ممنون گلی جان

علی 23 مرداد 1393 ساعت 10:13 http://ploton.blogsky.com

سلام ترمه خانم وبلاگ جالبی داری وقت داشتی به کلبه من هم سربزن ودرمورداشکالات وبلاگم بنویس زودبیا منتظرتم مرسی بااای
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــی

صحرا 23 مرداد 1393 ساعت 08:53

چقدر خوشحالم ترمه. خدا کنه حالا که یه کودک جدید وارد زندگی شون شده سهم تو از دیدن فرزندت بیشتر بشه. من هر وقت به جدایی تو و صادق فکر می کنم نفسم به شماره می افته.فکر جدایی از جوجه هام منو تا حد مرگ می رسونه. تو خیلی خیلی خیلی صبوری.

ممنون صحرا جان . امیدوارم

بنظرم کوره زندگی آدمو سفت و محکم می کنه خواه ناخواه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.