مدتیه که حس میکنم فقط دارم زنده بودن رو از سر میگذرونم نه زندگی کردن رو. هدفم رو گم کرده ام ... چرا آفریده شدم ...
حس مصرف کننده بودن بهم دست داده ، حس اضافه بودن تو دنیا ... اینکه صبح تاشب کارکنم وزحمت ومنت بکشم تا پول دربیارم وبعد با اون پول برم سوپر مارکت و خرت وپرت بخرم وبیام خونه وبریزمشون توی شکم .. واااااای که چه حس تنفری نسبت به غذا خوردن و پول در آوردن پیدا کرده ام .
چه احمقانه ....زندگی بی معناست . آدما چه فرقی با حیوانات دارن پس .... چه دنیای عجیب و زشتی ... چه مسولیتهای سنگینی رو به دوش میکشیم ...آآآآآآه...مسولیت انسان بودن واقعا واقعا سخته. .اگر فراموش بشه .